عیدانه

عیدانه

 
 
نگام کن دارم با تو حرف می زنم با تو که نع منو میبینی نع میشنوی دلم گرفته چشام نا ندارند و پاهایم رمق از

اینهمه نرفتن خسته ام از اینهمه نیامدنها نبودنها تا کی می خواهی نیست باشی و منم خوشخیال امدنت این

چهارشنبه سوری اخر سال چه کسی دستم را می گیرد و من را همراهی می کند تا از روی اتش دلم بپرم و

زردی اش را بسپروم به زمین و سرخی اش را از ان خودم بکنم به خودم قول داده بودم تمام غصه هایم را تلنبار

کنم در پستو خانه دلم تا گرد و خاک بنشیند رویشان اینقد کم رنگ شوند تا از یادشان ببرم نع انگار البوم

خانوادگی شده است این کهن خاطرات از یاد نرفتنی تا به کی می خواهم از یاد ببرمشان میدانی چند سال

است که هفت سین خانه ام یک سین ثابت کم دارد؟؟برایت نان برنجی کرمانشاه توی دوری گل قرمزی

گذاشته ام ،چایی به رنگ عقیق و پولکی را توی سینی مسی و استکان کمر باریک برایت مهیا کره ام خانه دلم

را اب و جارو کرده ام اسفند و کندر دودکرده ام لباس پلو خوری ام را پوشیده ام به خودم عطر زده ام موهایم را

دو گوشی بسته ام و از همان رژ لب صورتی ای که تو دوست داری به لبهایم زده ام جان من تا تو بر گردی یادت

هست وقت رفتنت چه گریه ها که نکردم من و اسمان و با هم باریدیم من اشک چشمانم را پشت سرت ریختم

تا تو برگردی خیلی زود اما تو مرا در پائییز جا گذاشتی بین تمام کودکیهایم که بمن گفتن انا رفته یه شهر دور

صنم رفته پیش خدا و بهار ما دیگه بهار نمی شه نع خدا دیگه دوستت ندارم دیگه باهات حرف نمی زنم دیگه

هفت سین بی انا هید نمی چینم ستاره ناهید من سالهاست که دیر کرده بخدا............



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, |